تبسمتبسم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

سوگلی مامان و بابا

واكسن شش ماهگي

سلام سوگلي مامان بلاخره اين سرما خوردگي دست از سر تو برداشت تو بهتر شودي راستي اون دندون كوچولوهات يكم در اومدن بعد اين مريضي وبهتر شدن تو 92/5/22سه شنبه بردمت واكسن شش ماهگي تو بزنم واكسن زدي روز اول خوب بودي زياد اذيت نكردي ولي روز دوم هم تب داشتي هم بهونه مي گرفتي راستي ماماني الان يه مدت هست كه سينه خيز ميري به سمت جلو نمي توني بري فقط دنده عقب مياي آرم و قرار نداري فقط ورج و ورجه مي كني خب كم كم شيطونيهات داره شروع ميشه مامان واسه اون جان تپلت بميره بعد اين مريضي خيلي لاغر شدي عشقم من خيلي دوست دارم   ...
26 مرداد 1392

سرما خوردگي و درآوردن مرواريد

سلام عشقم اين چند روز خيلي خسته هستم عشق مامان تو واسه اولين بار سرما خوردي من خيلي ناراحت هستم  يكشنبه 92/5/13وقتي از سر كار رفتم خونه مادر جوني ساهره بهم گفت تبسم سرما خورده بعدش ديدم بله اونم چه سرمايي بعدظهر بردمت دكتر زنگ زدم دكتر خودت دكتر نبود مجبور شدم ببرمت يه دكتر ديگه  بعدش اومدم خونه شب مريضيت بد تر شد سرما خوردگي هيچ تب هم بهش اضافه شد واقعا شب  بدي بود نيم شب من بيدار بودم نيم شو اكبر تا صبح  صبح بردمت خونه مادر جوني خودم رفتم سركار ظهر كه رفتم خونه بهتر شده بودي ولي همچنان يكم تب داشتي بعدش شب ساعت نزديك9:30بود كه هي دستت توي دهنت بود من بغلت كردم انگشتمو انداختم توي دهنت ديدم يه تيزيه خيلي كوچولو به دستم ...
15 مرداد 1392
1